وعده با عوامل موثراغتشاشات در دادگاه! / در شب شرمآور دانشگاه شریف چه گذشت؟
تاریخ انتشار: ۱۳ مهر ۱۴۰۱ | کد خبر: ۳۶۱۳۲۴۷۸
سخنان روز گذشته مقام معظم رهبری، نقشه راه این جهاد عظیم تبیین است. مسئولیت بر عهده همه کسانی است که دل در گرو ایران قوی دارند. باید خط را درست فهمید.
سرویس سیاست مشرق- در میان انبوهی از گزارشها و تیترهای خبری، در یک بسته کامل بانام «ویژههای مشرق» شمارا در جریان مسائل مهم و اثرگذار از نگاه روزنامههای کشور قرار میدهیم.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
********
روزنامههای امروز سهشنبه دوازدهم مهرماه در حالی چاپ و منتشر شد که سخنان رهبر معظم انقلاب اسلامی حضرت امام خامنهای در مراسم دانشاموختگی دانشجویان دانشگاههای نیروهای مسلح؛ تحلیل اغتشاشات خیابانی و سرنوشت برجامخ در صفحات نخست روزنامههای امروز برجسته شدهاند.
روزنامه همشهری به تبیین و تحلیل سخنان روز گذشته رهبر انقلاب پرداخته و نوشته است:
تأکید بر نقش خواص اگر اصل و فرع و ضریبها و سهمها مشخص شود، بازهم روشنگری نیازمند مشارکت خواص است. اهمیت خواص از این جهت است که در شرایط فتنه، حرف زدن یا نزدنشان بر روشن شدن موضوع مؤثر است؛ و اگر نه روشنگریها هر میزان هم دقیق باشد، شنیده نمیشود و به گوش مخاطب نمیرسد.
اما به این فهم نکته متفاوت ماجرا این است که رهبری برخلاف موارد مشابه، حوادث اخیر را عاری از هرگونه فتنه دانستند؛ به این معنا که مرزبندی حق و باطل کاملاً عیان و روشن است. به همین دلیل از کسری تحلیل خواص ۲ جا گلایه میکنند. یکی مقاومت در دیدن دست دشمن خارجی. رهبرانقلاب اظهار شگفتی از کسانی میکنند که دست عیان دشمن را در قضایای اخیر نمیبینند. دوم خطای آنهایی که در ابتدا به ناجا و نظام افترا و تهمت ناروا زدند و لذا تأکید دارند که جبران کنند.
روزنامه رسالت نیز به سخنان مهم حضرت آقا در جمع دانشجویان و افسران نیروهای مسلح پرداخته و نوشته است:
سخنان روز گذشته مقام معظم رهبری، نقشه راه این جهاد عظیم تبیین است. مسئولیت بر عهده همه کسانی است که دل در گرو ایران قوی دارند. باید خط را درست فهمید. مرد و زن، پیر و جوان، اقوام مختلف و بهویژه کرد و بلوچ، عقاید و سبکهای مختلف زندگی از باحجاب تا کمحجاب، اقشار مختلف اعم از هنرمندان و ورزشکاران و تمام گروهها، همه جزئی از خانواده بزرگ ایران اسلامی هستند.
روزنامه جمهوری اسلامی در شماره امروز خود به تحلیل اغتشاشات پرداخته و نوشته است:
تردید نباید کرد که اغتشاشگران از هر فرصتی برای تحقق اهداف خود استفاده میکنند و آزاد گذاشتن آنان به نفع هیچکس نیست؛ بنابراین، برخورد با آنان و جلوگیری از اقدامات تخریبیشان از وظایف نیروهای امنیتی است و نمیتوان این نیروها را به دلیل برخورد با آنان سرزنش کرد ولی انتظاری که از نیروهای امنیتی وجود دارد اینست که تدبیری به خرج دهند که بتوانند در برخوردهایشان اغتشاشگران را از کسانی که درصدد مطرح کردن مطالباتشان هستند و اهل اغتشاش و براندازی نیستند، جدا بدانند. این افراد را میتوان با گفتگو و توضیح موقعیت، از صف اغتشاشگران جدا کرد بدون اینکه بازداشت شوند یا برخوردی با آنان بشود. این روش میتواند به محدود شدن تجمعات و کوتاه شدن دست اغتشاشگران از ناامن کردن جامعه منجر شود.
در ادامه این یادداشت آمده است:
رفتار توضیحی و روشنگرانه با بازداشتیهای غیربرانداز نیز بخشی از تدبیری است که مسئولان قضائی میتوانند از طریق آن برای پایان دادن به اغتشاشات استفاده کنند. پایان دادن سریع به بازداشت دانشجویان و جوانانی که روشن است صف آنها از صف اغتشاشگران جداست، ازجمله اقداماتی است که میتواند به پایان یافتن التهابات کمک کند.
روزنامه وطن امروز نیز در تشریح اغتشاشات به سراغ یک شب عجیب در دانشگاه شریف رفته و نوشته است:
یکشنبه هفته جاری (۱۰ مهر) دانشگاه صنعتی شریف روز متشنجی را پشت سر گذاشت. ماجرا از این قرار بود که عدهای از دانشجویان این دانشگاه به بهانه مرگ مهسا امینی و همچنین بازداشت برخی دانشجویان اقدام به برگزاری تجمع کردند؛ تجمعی که از فحاشیهای رکیک گرفته تا اهانت به دانشجویان مخالف فکری و درگیری با آنها، همه چیز داشت اما خبری از اهداف اولیه تجمع نبود.
در ادامه این گزارش قابل توجه آمده است:
رسانههای ضدایرانی که فعالیت خود در روزهای گذشته را بر دروغپردازی و خبرسازیهای کذب و همچنین تهییج مردم به آشوب و اغتشاش متمرکز کرده بودند، در ارتباط با تجمع برخی دانشجویان در دانشگاه شریف نیز این خط را دنبال کردند به طوری که مدعی شدند با کشتار و شکنجه دانشجویان به دست نیروهای انتظامی حمام خون به راه افتاده و در پی حمله مأموران به دانشگاه چند نفر جان خود را از دست دادهاند. با توجه به این دروغسازیها و تحریف اتفاقاتی که در دانشگاه شریف رخ داد، بسیج دانشجویی این دانشگاه گزارشی از اتفاقات روز یکشنبه تهیه و منتشر کرد. طبق گزارشی که این تشکل دانشجویی منتشر کرده، هدف تجمع عدهای از دانشجویان در پوستر آن اعتراض به مرگ مهسا امینی و بازداشت دانشجویان شریفی که پس از ۲ تجمع اخیر بازداشت شده بودند بیان شده بود اما شعارها کمکم رادیکال شده و تغییر ماهیت داده و این بار صحبت از مهسا امینی یا بازداشت دانشجویان شریفی نبود و پیکان انتقادات به سمت جمهوری اسلامی و ولایت فقیه نشانه گرفته شده بود.
روزنامه همدلی نیز در تیتر اول خود به سراغ واقعه دانشگاه شریف رفته و نوشته است:
حوادث دانشگاه شریف در حدی بود که دیروز بسیج دانشجویی این دانشگاه هم نسبت به آن معترض شد. این تشکل در نامهای به وزیر علوم نوشت: جناب آقای وزیر، حضور بیضابطه و رعبآور جمعی از نیروهای امنیتی در اطراف دانشگاه صنعتی شریف، صحنههایی تأسفآور و نگرانکننده را رقم زد و بیتردید این حضور بیمبالات، در دمیده شدن بر آتش تنش در دانشگاه صنعتی شریف نقش داشت. بسیج دانشجویی دانشگاه صنعتی شریف برخوردهای خشن و قهرآمیز با دانشجویان را عمیقاً و قویاً محکوم میکند و از شما انتظار دارد قاطعانه نسبت به جلوگیری از تکرار چنین اتفاقات تلخی در فضای دانشگاه شریف و سایر دانشگاههای کشور، اقدام کنید. حداقل انتظار ما از شما علاوه بر تضمین جلوگیری از تکرار چنین وقایعی، دلجویی از دانشجویان و اساتید دانشگاه شریف و جبران خسارت معنوی عظیمی است که امروز بر دانشگاه صنعتی شریف وارد شد.
همدلی در ادامه مینویسد:
در همین حال نگرانیهای زیادی درباره وضعیت دانشجویان بازداشتی وجود دارد. هرچند دیروز روایت دیگری از دانشجویان بازداشتی ارائه شد، به گفته برخی از مسئولان دانشگاه، بخش عمدهای از دانشجویان بازداشتی این دانشگاه در شب گذشته (یکشنبهشب)، صبح امروز (دوشنبه) آزاد شدند و تعداد معدودی در بازداشت هستند که تلاش مسئولان دانشگاه و وزارت علوم در خصوص آزادی آنها ادامه دارد.
کالبدشکافی فعالیتهای «مرکز اعتدال» عربستان سعودی در اغتشاشات اخیر ایران
روزنامه ایران در شماره امروز خود به نقش محور شرارت در اغتشاشات اخیر پرداخته و نوشته است:
عربستان سعودی سال ۲۰۱۷ (۱۳۹۶) در جریان سفر «دونالد ترامپ» به این کشور مرکز سایبری موسوم به «مرکز اعتدال» را با حضور ملک سلمان، ترامپ و ژنرال عبدالفتاح السیسی و باهدف ادعایی «مبارزه با افراطگرایی» تأسیس کرد. آمریکاییها با کمک «مرکز اعتدال عربستان» ضمن راهاندازی صفحات متعدد در فضای مجازی بهویژه در فیسبوک، صفآرایی تمامعیاری را در برابر کاربران شناختهشده فضای مجازی در عراق که عمدتاً با تکیهبر منافع ملی و خواست مردم و مرجعیت، رویکردی حمایتی نسبت به محور مقاومت دارند، سامان دادهاند. مرکز اعتدال که مقر مرکزی آن در شهر ریاض است، بنا به ادعای مسئولان سعودی بهصورت تخصصی در سه حوزه مربوط به فناوری اطلاعات، تحلیل و دادهکاوی فعالیت میکند، اما بررسی عملکرد این مرکز تاکنون نشان میدهد عمده فعالیت آن در چهارچوب تولید هشتگ های خاص و هدفمند به منظور داغ کردن در توئیتر بوده است.
در ادامه این گزارش آمده است:
مرکز اعتدال همچنین رصد عمده فعالیت نهادهای بینالمللی مانند مرکز مشارکت جهانی (GEC)، گروه کار اجرایی ضد تروریسم (CTIF)، مرکز جهانی همکاریهای امنیتی (Global Center)، سازمان امنیت و همکاری اروپا (OSCE) و شبکه آگاهیبخشی درباره تندروی (RAN) را مستمراً در دستور کار خود دارد. این فرایند البته به همینجا ختم نمیشود و بخش اجرایی مرکز اعتدال پس از رفت و برگشت اطلاعات با کارفرمایان عبری ـ غربی و تدوین سناریوهای عملیاتی، تازه مشغول به کار شده و بر اساس دستورالعملهای رسیده اقدام به عملیات روانی میکند.
از مهمترین عملیات این مرکز از ابتدای تأسیس تا کنون، راهبری مجازی اغتشاشات خیابانی و تخریب اعتماد عمومی به نظامهای حاکم در لبنان، عراق و ایران در سالهای ۹۷ و ۹۸ بوده که در بستر شبکههای اجتماعی به عنوان بازوی کمکی رسانههای اصلی جریان ضد مقاومت به ایفای نقش پرداخته است؛ بنابراین روشن است که این مرکز گرچه نام اعتدال را بر خود نهاده اما عملاً به کام محور غربی ـ صهیونیستی است و کارویژهای جز بسترسازی برای توسعه خشونت، تفرقه و تروریسم تکفیری ندارد.
منبع: مشرق
کلیدواژه: بازار خودرو تحولات اوکراین قیمت ویژه های مشرق مرور روزنامه ها ملک سلمان عربستان سعودی فیس بوک روزنامه همدلی بسیج دانشجویی روزنامه همشهری دونالد ترامپ توییتر روزنامه وطن امروز خودرو قیمت های روز در یک نگاه حوادث سلامت پرداخته و نوشته دانشگاه صنعتی شریف دانشگاه شریف مرکز اعتدال
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.mashreghnews.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «مشرق» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۶۱۳۲۴۷۸ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
فرجام مجاهدی که نامش بر دانشگاه صنعتی نشست
سید مجید شریف واقفی از محدود دانشجویان و اعضای سازمان مجاهدین خلق است که نامش چهار سال بعد از قتل، در آبان ۱۳۵۸ جایگزین «آریامهر» شد و دانشگاه صنعتی شریف را شکل داد.
به گزارش ایسنا، امروز ۱۶ اردیبهشت ماه چهل و نهمین سالروز شهادت سید مجید شریف واقفی عضو سازمان مجاهدین خلق در سال ۱۳۵۴ است.
سازمان مجاهدین خلق دو ماه قبل از تاسیس دانشگاه صنعتی آریامهر در تاریخ ۱۵ شهریور ۱۳۴۴ توسط محمد حنیفنژاد، سعید محسن و عبدالرضا نیکبین تشکیل شد. این سازمان خود را مدافع حقوق «خلق» میدانست و در ابتدای تاسیس متاثر از افکار اسلامی، تم مبارزه علیه رژیم پهلوی گرفت اما قدرتطلبیها و حسادتهای داخلی سازمان در برهههای زمانی مختلف موجب تصفیه حسابها و حذف فیزیکی خونین در ردههای عالی و میانی سازمان شد.
نمونه معروف آن حذف عبدالرضا نیکبین از ترکیب بنیانگذاران و کنارهگیری او از ترکیب سازمان در اواخر دهه ۱۳۴۰ بود. محمد حنیفنژاد و سعید محسن علیاصغر بدیعزادگان را که تقریبا یک سال بعد از تاسیس به سازمان پیوست را جایگزینش کردند.
با غلبه افکار مارکسیستی بر سازمان مجاهدین خلق، مدیران ارشد سازمان به تدریج حذف فیزیکی اعضای بریده از خود را همزمان با شدت گرفتن مبارزات انقلابی مردم علیه رژیم پهلوی در دستور کار قرار داد. آنان به این نتیجه رسیدند آنچه در گذشته به آن اعتقاد داشتند، نمیتواند مبنای حکومت باشد به همین دلیل از اواخر سال ۱۳۵۳ تا اوایل سال ۱۳۵۴ در دیدگاهها و مواضع ایدئولوژیکی خود تجدید نظر کردند، اقدامی که موجب شعله کشیدن آتش جنگ قدرت در داخل سازمان و انتقامهای سیاسی و خونین شد.
با غلبه تفکرات مارکسیستی - لنیستی بر تفکر اسلامی، انتقام از اعضای مذهبی سازمان و حذف فیزیکی آنان آغاز شد. سید مجید شریف واقفی از مطرحترین اعضای مجاهدین خلق بود که بعد از تغییرات ایدئولوژیک سازمان به طرز فجیعی به شهادت رسید.
جایزه رتبه اول ریاضی و معلومات عمومی مرداد ۱۳۴۵مجید که بود؟
حاصل ازدواج سید حبیب الله و سیده بتول در اواخر مهر ۱۳۲۷ در نطنز به دنیا آمد و اسمش را مجید گذاشتند. او فرزند چهارم خانواده بود.
نسب خاندان شریف واقفی با چند واسطه به امام سجاد (ع) میرسد.
سید تاجالدین حسن اصفهانی جد اعلای خاندان شریف واقفی است که مزارش با بیش از ۶۰۰ سال قدمت زیارتگاه مردم فلاورجان است. سید تاجالدین حسن پسر شرفالدین محمد مشهور به ملا تاج شاگرد علامه مجلسی و مردی دانشمند و فاضل بود. او پدر شیخ بهاءالدین اصفهانی ملقب به فاضل اصفهانی از علمای مطرح قرن یازدهم و دوازدهم قمری بود. سید تاجالدین به دلیل وقف کردنهای زیاد بین مردم اصفهان به «واقفی» شهرت یافت.
مادرِ سید مجید در خاطرهای از چرایی انتخاب نام «مجید» برای پسرش، گفت: «مدتی قبل از تولد مجید شبی در عالم رویا به مجلس سوگواری سیدالشهدا وارد شدم. در آن جا سیدی بزرگوار در کسوت روحانیت بر فراز منبری قرار داشت. من در گوشهای نشستم و نوزاد را به دامن گرفتم. سید مرا خطاب کرد که کودک را نزد او ببرم. بلافاصله به سمت ایشان رفتم و مجید را به ایشان دادم و ایشان نیز مجید را روی دستهایش بلند کرد و سه مرتبه پیاپی فرمودند: «مجید خوب میشود، مجید خوب میشود، مجید خوب میشود.» بعد مجید را به من داد.
در موقع گرفتن نوزاد ناگهان چشمم بر گلوی آن حضرت افتاد مشاهده کردم خط سرخی گلوی ایشان را بریده دریافتم که ایشان سیدالشهدا است. با شتاب به سوی او برگشتم که ناگهان از خواب پریدم.»
سید حبیب، پدر سید مجید کارمند اداره فرهنگ و هنر نطنز بود. او ۱۲ روز بعد از به دنیا آمدن مجید برای تدریس رشته زریبافی از هنرستان هنرهای زیبای تهران به هنرستان هنرهای زیبای اصفهان منتقل شد و در آنجا مشغول آموزش مشتاقان و کارآموزان شد.
سید مجید قبل از رفتن به مدرسه خواندن و نوشتن زبان فارسی و خواندن قرآن را در خانه از پدر و مادرش آموخت. او دوره ابتدایی را از کلاس دوم شروع کرد. مجید به دبستان پرورش رفت. او دوره دوم مدرسه را به دبیرستان صائب اصفهان رفت.
نبوغ و هوش بالای سید مجید موجب شد او در رشته ریاضی با معدل ۹۷ / ۱۹ از دبیرستان فارغ شود و دیپلم بگیرد. او در پایان این دوره در مسابقات معلومات عمومی کشور شرکت کرد و نفر سوم شد.
سید مجید در تعطیلات تابستان نزد پدر به هنرستان زریبافی رفت و تحت آموزشهای استاد حاج مصورالملکی از مینیارتوریستهای معروف دهه ۱۳۴۰ قرار گرفت. او در همان دوره و در همان هنرستان به شاگردان خارجیِ پدرش که برای دیدن آثار تاریخی به اصفهان سفر میکردند، زبان فارسی آموزش داد.
دوستان سید مجید برای شرکت در جلسات قرآن به منزل آنان رفت و آمد داشتند و همین آشنایی موجب شد مجید و دوستانِ همکلاسیش در دوره دبیرستان «انجمن اسلامی» مدرسه را شکل بدهند.
او عضو فعال انجمن اسلامی دبیرستان صائب بود و در برگزاری نماز ظهر و عصر مدرسه پیشقدم بود. اذان میگفت و قرآن میخواند و دعاهای مفاتیحالجنان را با صدای زیبا و دلنشین میخواند. سید مجید علاوه بر امور انجمن اسلامی مدرسه در کتابخانه دبیرستان هم فعال بود و همین مسئله موجب علاقمندیش به کتابهای غیردرسی و سیاسی شد.
سید مجید بعد از گرفتن دیپلم در سال ۱۳۴۵ برای رفتن به دانشگاه در آزمون سه دانشکده فنی دانشگاه تهران، دانشگاه صنعتی تهران (پلیتکنیک) و دانشکده نفت دانشگاه آبادان شرکت کرد و در هر سه دانشگاه رتبه اول و دوم را کسب کرد.
مجید شریف واقفی نفر دوم نشسته از چپاگرچه او تمایل زیادی برای درس خواندن در دانشکده نفت آبادان داشت اما به دلیل رد شدن در آزمون مصاحبه شفاهی از رفتن به این دانشگاه باز ماند.
سید مجید برای ادامه تحصیل، دانشگاه صنعتی آریامهر را انتخاب کرد و در تیر ۱۳۴۹ در رشته مهندسی برق فارغالتحصیل شد.
درخشش سید مجید در دوره دانشجوی موجب تقدیر اسدالله عَلَم، نخستوزیر و وزیر دربار محمدرضا شاه و محمد باهری، معاون وزارت دربار از او شد.
سید مجید جوان پس از پذیرفته شدن در دانشگاه صنعتی آریامهر به اقدامات سیاسی و مذهبیش اضافه کرد. او در دانشگاه هم از دانشجویان فعال انجمن اسلامی بود. جلسات قرائت و تفسیر قرآن را با حضور اساتیدی چون خلیفه سلطانی، چیتساز و مهندس ذوالعلم در خوابگاه دانشگاه برگزار میکرد همچنین از اساتیدی هچون دکتر علی شریعتی برای افتتاح کتابخانه دانشگاه دعوت کرد.
او در برگزاری گردشهای ورزشی، علمی - دانشجویی و برپایی جلسات مباحثه و ارشاد دانشجویان و تاسیس فروشگاه تعاونی دانشگاه صنعتی آریامهر نقش موثری داشت.
سرباز فراری
سید مجید در تیر ۱۳۴۹ در رشته مهندسی برق فارغالتحصیل شد و به خدمت سربازی رفت و در پایان دوره آموزشی و گذشت چند ماه از خدمت نظام وظیفه، در سال ۱۳۵۰ به اداره برق منطقه فارابی تهران منتقل شد اما دوره سربازیش را با فرار از اداره برق ناتمام گذاشت.
سید مجید پس از ورود به دانشگاه صنعتی آریامهر و تاسیس انجمن اسلامی دانشگاه با دانشجویان عضو سازمان مجاهدین خلق آشنا شد و به زودی به آنان پیوست و با ارتقاء در سلسله مراتب سازمانی به یکی از رهبران میانی این سازمان تبدیل شد.
او بعد از عضویت در گروهک تروریستی منافقین برای اعتصاب در شرکت واحد اتوبوسرانی تهران و حومه برنامهریزی کرد، همچنین در اعتراضات اجتماعی علیه شرکت هواپیمایی اسرائیلی ال عال در سال ۱۳۴۸ شرکت داشت و با این کار موجب باز شدن پای دانشگاه صنعتی آریامهر به مسئله ضدامنیت ملی شاهنشاهی شد اتفاقی که موجب ناخرسندی موسسان دانشگاه و سازمان اطلاعات و امنیت کشور- ساواک - شد.
چند ماه بعد از انتقال به ساختمان اداره برق فارابی یکی از خانه های تیمی سازمان منافقین توسط ساواک شناسایی شد و سید مجید لو رفت و ماموران ساواک او را تحت تعقیب قرار دادند.
ماموران به محل خدمت سید مجید واقع در خیابان امیریه تهران رفتند اما او را که آن روز، به دلیل غیبت رییس اداره به جای او پشست میز رییس نشسته بود نشناختند و با او به تصور این که رییس اداره است، صحبت کردند و خواستار بازداشت سید مجید شدند، او هم که متوجه مسئله شده بود خود را معرفی نکرد و با فریب ماموران از محل کار فرار کرد و به سرعت به دانشگاه رفت و تعدادی از دوستانش را که احتمال میداد اسامی آنها هم لو رفته باشد خبر کرد و مانع دستگیری آنان شد.
دوستان مجاهد مجید شریف واقفیحساسیت ساواک به سازمان مجاهدین خلق بعد از انجام سه عملیات تروریستی توسط آنها بیشتر شد. بمبگذاری در کارخانه صنایع الکترونیکی تهران، ربودن یک فروند هواپیمای متعلق به شرکت ایران ایر و عملیات شهریور ۱۳۵۰ از جمله عملیاتهایی بود که مجاهدین خلق برای مبارزه علیه رژیم پهلوی در اواخر دهه ۱۳۴۰ و اوایل دهه ۱۳۵۰ ترتیب دادند.
در عملیات ضدپاتکی که ساواک علیه آنان انجام داد، هسته اولیه سازمان و بسیاری از کادرهای اصلی آن از جمله ۵۲ مدیر ارشد سازمان در اوائل دهه ۱۳۵۰ دستگیر و اعدام شدند. بعد از این حادثه بزرگ، مدیریت سازمان مجاهدین خلق بین سه گرایش فکری مختلف تقسیم شد. جناح مذهبی در اختیار مجید شریف واقفی، جناح سیاسی در اختیار محمدتقی شهرام و جناح نظامی در اختیار بهرام آرام قرار گرفت.
ازدواج ساکت
سیده مریم و سید مرتضی شریف واقفی خواهر و برادر سید مجید از ازدواج برادرشان اظهار بیاطلاعی کردند اما براساس اعترافات وحید افراخته، مسوول بخش مارکسیست سازمان منافقین، مجید اوایل دهه ۱۳۵۰ با لیلا زمردیان دختر عباسعلی و نرگس و خواهر کوچکتر یکی از دوستان مارکسیستش که در دانشگاه با او آشنا شده بود و یک سال از خودش کوچکتر بود، ازدواج کرده بود.
وحید افراخته پس از قتل فجیع مجید و دستگیریش توسط ماموران ساواک، در اعترافاتش در دادگاه پهلوی به تشریح ماجرای این ازدواج پرداخت و گفت: «لیلا زمردیان قبل از شهریور ۱۳۵۰ از طریق پوران بازرگان و زری عاملی با مجاهدین تماسهایی برقرار کرد. مدتی مسلح به سلاح ۳۵ / ۶ میلیمتر بود و بعدا اسلحه از او گرفته شد. مخفی شدن او زمانی بود که رضا رضایی مخفی شده بود و در منزل منیره اشرفزاده سکونت داشت و بیرون نمیآمد.
رضا به بهرامِ آرام گفته بود که احتیاج به زن دارد و آرام، لیلا زمردیان را به همین منظور به این منزل آورده و او را مخفی کرده بود. او رضا را پذیرفت و به اصطلاح زن او شد. لیلا که فردی مغرور و جاهطلب است، با استفاده از حربههای زنانه در این مدت اطلاعات زیادی نسبت به مسائل گروهی و تشکیلاتی به دست آورد. ماموریت نوشتن اطلاعات و عکسبرداری از آنها به وسیله مینوکس به او سپرده شد.
لیلا مدتی بعد به همراه شریف واقفی به کارگری فرستاده شد و شریف واقفی که به صورت پنهانی شروع به جمعآوری افراد مذهبی کرده بود، این مساله را با لیلا زمردیان در میان گذاشت. لیلا وحشت کرده بود و با نوشتن نامهای جریان را به اطلاع گروه رساند سپس به گروه پیوست و تحت مسؤولیت دختری به نام N قرار گرفت و N تحت مسؤولیت شهرام قرار داشت. البته معلوم نیست لیلا این دختر را به چه نام میشناسد ولی به شدت از او ناراضی بود و میگفت: «من نمیخواهم تحت مسؤولیت او باشم.»
لیلا زمردیان در پایان توسط مامورین عملیاتی کمیته مشترک ضد خرابکاری که به منظور شناسایی و دستگیری اعضای گروههای تروریستی مشغول به کار بودند، کشته شد.
نحوه مرگش هم به این صورت بود که مامورانِ خیابان ری به هنگام گشت در حوالی میدان شاه به یک زن چادری جوان ظنین شده و چون قصد تعیین هویت او را داشتند. وی با استفاده از ازدحام جمعیت و ترافیک سنگین فرار کرد و به اخطارهای ماموران توجهی نکرد و علاوه بر آن تظاهر به داشتن اسلحه کرد. او در کوچه شترداران از ناحیه لگن خاصره و پا مورد اصابت گلوله قرار گرفت و چون از فرار ناامید شده بود با جویدن قرص سیانور خودکشی کرد و در راه بیمارستان فوت کرد.
در بازرسی بدنی از او یک قطعه کارت شرکت لرد الکترونیک با مشخصات صدیقه خلقی، ملحق به عکس لیلا زمردیان، یک یادداشت حاوی تعدای قرار ملاقات گروهی، یک نشانی منزل، یک عدد قرص سمی، مبلغ ۲۶ هزار و ۹۰۰ ریال وجه نقد، سه حلقه انگشتری، یک رشته گردنبند و یک عدد ساعت اراتور زنانه مستعمل متعلق به گروه، نزد او بود.»
مجید شریف واقفی و مریم زمردیانجاسوس در خانه
مجاهدین خلق در اسفند ۱۳۵۳ از طریق لیلا زمردیان که رابط سید مجید شریف واقفی با سازمان بود، متوجه مسلح بودن سید مجید شد. این مسئله از سوی سازمان قابل تحمل نبود چون او به دلیل مخالفت با تغییر ایدئولوژی سازمان از اواخر دهه ۱۳۴۰ از سازمان کنار گذاشته شده بود. زمردیان در نامهای اعتراف کرد از آذر ۱۳۵۳ در جریان مسلح بودن شوهرش بود اما به سازمان گزارش نداده بود.
مرتضی صمدیهلباف از دیگر اعضای بریده از سازمان و از دوستان شریف واقفی یکی، دو بار به وحید افراخته گفته بود که دیگر بهدلایل اعتقادی نمیخواهد با سازمان کار کند. این مسئله نیز شائبه ارتباط منظم مخالفان را برای هسته مرکزی سازمان تقویت کرد و بنابراین تصمیم به مذاکره اولیه با آنها گرفته شد.
در چند تماس که در فروردین ۱۳۵۴ بین وحید افراخته، به نمایندگی از سازمان با سید مجید شریف واقفی و مرتضی صمدیهلباف گرفته شد آنان صراحتا از قطع همکاری و جداییشان از سازمان سخن گفتند. سازمان نیز تصمیم به تصفیه فیزیکی شریفواقفی، صمدیهلباف و سعید شاهسوندی گرفت.
مجاهدین خلق تاکید داشت بعد از ترور هر سه نفر با سیفالله کاظمیان، سمپات صمدیه و انباردار آنان تماس گرفته شود که «انبارک» محل نگهداری اسناد و مدارک آنان را تخلیه کنند و تحویل دهند.
شرح جنایت
طبق قراری که از طریق لیلا زمردیان به شریفواقفی ابلاغ شد، وحید افراخته و سید مجید ساعت چهار بعدازظهر ۱۶ اردیبهشت ۱۳۵۴ در سهراه بوذرجمهری نو یکدیگر را ملاقات کردند. قبل از این دیدار، محسن سید خاموشی و حسین سیاهکلاه نیروهای تحت امر افراخته در یکی از کوچههای خیابان ادیبالممالک مخفی و منتظر ورود شریفواقفی شدند. طبق قرار ورود سید مجید توسط منیژه اشرفزاده کرمانی خبر داده میشد.
طبق برنامه، لیلا بیآنکه از جریان ترور مطلع باشد، سید مجید را تا محل ملاقاتش با وحید همراهی کرد و از او جدا شد. قرار بود در این ملاقات آخرین حرفها زده شود و وحید بهلحاظ تاکتیکی برای انحراف اذهان، موافقت سازمان را به سید مجید شریفواقفی اعلام کند.
محسن سیدخاموشی، از عوامل اصلی ترور شریفواقفی، در دادگاه اعترافات هولناکی کرد.
محسن در جلسه دادگاه که با حضور والدین سید مجید برگزار شد و تلویزیون شاهنشاهی آن را به صورت مستقیم پخش کرد، گفت: «در محل قرار، علی و بعد حیدر و حسن هم آمدند. شش ماشین قهوهای را هم با خود آورده بودند... د. وسایل ضروری از جمله کلرات، بنزین، برزنت، ابر، نایلون، هر کدام یک دست لباس اضافی برای خود آورده بودیم، میخ پنجری و لُنگ را داخل ماشین گذاشتم و صندوق عقب را مرتب کردیم.
وحید افراخته قاتل مجید شریف واقفیاول یک ورقه نایلون زیر انداختیم. بعد برزنت را روی آن کشیدیم، بعدا ابر را روی برزنت کشیدیم. حدود سه کیلو کلرات در بستههای یک کیلویی در داخل ماشین گذاشتیم. یک پیت هم خریدیم و آن را پر از آب کرده داخل ماشین گذاشتیم. طرح بدین شکل بود که روبهروی کوچه ادیب الممالک یک همشیره بایستد، بعد وقتی سید مجید شریفواقفی وارد کوچه شد، همشیره برود و عباس وارد کوچه شود و سید مجید را بکشد، بعد جسد را دو نفری (عباس و حیدر) با هم حمل کنند، در صندوق عقب بگذارند و بعد سوار شده بروند... د. حیدر سر قرار سید مجید شریفواقفی رفت. من و عباس هم ماشین قهوهای را به کوچهای برده نمرهها را باز کرده و نمرههای جعلی را پشت شیشههای آن گذاشتیم و به محل عمل رفتیم؛ ماشین را دم کوچه باریک گذاشتیم و ایستادیم.
چند لحظه بعد، علی با ناراحتی آمد و گفت: «همشیره سر قرار خود نیامده چه کار کنیم؟» عباس گفت: «مهم نیست؛ من طوری میایستم که نیمی از کوچه را ببینم.» ما ایستاده بودیم که دیدیم همشیره با چادر آمد و روبهروی کوچه ایستاد. حدود یک ربع گذشت که همشیره رفت. عباس از من خداحافظی کرد و داخل کوچه شد. لحظهای بعد صدای شلیک گلوله بلند شد. من لنگ را برداشته و داخل کوچه شدم که دیدم سید مجید شریفواقفی با صورت روی زمین افتاده. لنگ را روی صورت او گذاشتم و برگشتم؛ ماشین را روشن کرده دستمالی، تر کردم. وقتی عباس و حیدر جسد را داخل ماشین گذاشتند، من خونهای روی سپر را پاک کردم و با هم سوار شدیم و رفتیم.
عباس از جلو یک تیر به صورت او شلیک کرد و حیدر هم یک تیر به پشت سرش شلیک کرد بعد دو نفری جسد را داخل ماشین آوردند. چند زن از دیدن صحنه داد و فریاد کردند که حیدر سر آنها داد کشید: «ما پلیسیم، دور شوید.» کسی که کشته شد خرابکار بود.
از طریق کوچه آب منگل و شهباز رفته و از آنجا به خیابان عارف، نزدیک میدان خراسان رفتیم. حیدر پیاده شد و من و عباس وارد جاده مسگرآباد شدیم. همان موقع که سید مجید شریفواقفی روی زمین افتاده بود، اسلحهاش را از کمرش برمیدارند، همان اسلحهای که از انبار تخلیه کردند، ولی نارنجکش را برنمیدارند و نارنجک از کمرش میافتد و عباس و حیدر نفهمیده بودند در نتیجه نارنجک در کوچه ماند. من و عباس در جاده مسگرآباد، همان جایی که وحید افراخته علامت داده بود، رفتیم ولی جایی برای سوزاندن جسد نبود زیرا همان لحظهای که ماشین را پارک کردیم، یک گله گوسفند و چند مرد نزدیک ما شدند.
محل آتش زدن جسد مجید شریف واقفی در حومه تهراندر هر صورت ما از منطقه دور شدیم و در امتداد جاده قدیم پیش رفتیم. بالاخره جایی یافتیم در ۱۸کیلومتری جاده مسگرآباد که چالههای زیادی داشت. بعد از مدتی معطلی، بالاخره جسد را از ماشین پایین انداختیم و کلرات را روی جسد ریختیم، مخصوصا روی صورتش، بعد بنزین ریختیم، بعد دستهای خود را و ماشین را تمیز کردیم؛ بعد مقداری هم بنزین روی دست و پای عباس ریخته شد. در همان حال فندک را زد. از جسد شعله طولانی بلند شد و از دست و از پای عباس هم شعله بلند شد مقداری عقب رفته، من روی او پریدم و او را زمین زده و شعله را خفه کردم. وقتی بلند شدیم، متوجه شدیم که شعله به درِ صندلی عقب ماشین گرفته به سرعت داخل ماشین پریده و ماشین را از شعلهها دور کردم.
در گودالی جسد را انداخته و کلرات و بنزین روی آن ریختیم. جیبهای آن را تخلیه کردیم، ۲۰عدد قرص سیانور داشت و مقداری نوشته که آیه قرآن در آن بود و حدود ۴۰۰ تومان پول.»
بدین ترتیب رحمان افراخته مشهور به وحید افراخته، جوان ۲۵ سالهای که مسؤول بخش مارکسیست سازمان منافقین بود به دلیل اختلافات داخلی سازمان، سید مجید شریف واقفی رهبر شاخه مذهبی سازمان را که گرایشهای اسلامی داشت و درصدد ایجاد شاخه اسلامی سازمان بود در تاریخ ۱۵ اردیبهشت ۱۳۵۴ به طرز فجیعی به شهادت رساند و برای رد گم کردن، جسدش را آتش زد و در محل دفن زبالهها در حاشیه شهر انداخت.
با این حال جسد سید مجید شریف واقفی در یک اقدام اطلاعاتی توسط ساواک شناسایی و به پزشکی قانونی منتقل شد و محسن سید خاموشی و بقیه عوامل موثر در قتل شریف واقعی دستگیر شدند.
این واقعه تلخ باعث شد بعد از پیروزی انقلاب اسلامی نام «دانشگاه آریامهر» در آبان ۱۳۵۸ به «دانشگاه صنعتی شریف» تغییر کند همچنین نام چند خیابان در شهرهای اصفهان، سمنان و نطنز نیز به اسم سید مجید شریف واقفی نامگذاری شد.
منابع
ماهنامه شاهد یاران، شماره ۱۲۹
تقی شهرام، جزوه سبز، انتشارات سازمان مجاهدین خلق، بیجا، ۱۳۵۴، ص۴۶
رسول جعفریان، جریانها و سازمانهای مذهبی-سیاسی ایران، تهران، نشر علم، ص۳۹۲ و ص۵۴۷
احمدرضا کریمی، شرح تاریخچه سازمان مجاهدین خلق ایران، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، ۱۳۸۴، ص۹۶
سید حجت میراسماعیلی، خداوندان اشرف (نگاهی بر روند فرقهگرایی سازمان مجاهدین خلق)، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، چاپ دوم، ۱۳۹۶، ص۱۰۱
انتهای پیام